جهان باید دوباره مهندسی شود ("مسلمین"، بنام خدا، علیه کدخدا)
نشست (زلزله ای که سرنوشت همه را تغییر خواهد داد) _ ۱۳۹۳
بسمالله الرحمن الرحیم
خدمت دوستان، خواهران و برادران عزیز سلام عرض میکنم. از دوستان تشکر میکنم که دعوت فرمودند و فرصتی شد که خدمت شما عرض ادب کنیم.
بحث فرهنگ، دفاع، در هر کشور و نظام دیگری اگر این ارتباط یک مقداری صوری و تشریفاتی باشد و تلقی بشود یا فرهنگ جنبه ابزاری صرف پیدا کند به عنوان مادهای برای تقویت نیروهای دفاعی، یعنی مثلاً فرهنگ، صرفاً کارکردش در حد جنگ روانی محدود بشود اما در یک امت اسلامی و یک انقلاب دینی با داعیههای جهانی فرهنگ، اصل است و جنبه سختافزاری دفاع وسیله است. دیدید دوستان در مباحث توسعه این چیزهایی که ترجمه میشود و در دانشگاهها آموزش میدهند و به همین روال هم جلو میرویم وقتی صحبت از فرهنگ و توسعه میشود خیلی که میخواهند امتیاز بدهند میگویند توسعه فرهنگی را هم توجه کنید در کنار توسعه سیاسی و اقتصادی. اصلاً منظور و مرادتان از توسعه فرهنگی چیست؟ اصلاً منظورتان از فرهنگ چیست؟ در واقع فرهنگ توسعه است. یعنی فرهنگسازی برای صرفاً پیشرفت افقی و خطی، اصلاح مذهب، اصلاح فرهنگ جامعه، اصلاح رفتار جامعه همه اینها صورت بگیرد از جمله اصلاح مذهب. که آن بخشهایی از مذهب و فرهنگ جامعه که به درد توسعه مادی صرفاً میخورد آنها تقویت بشود و آن بخشهایی که به درد نمیخورد تضعیف یا حذف بشود یا اصلاح بشود. یعنی آنچه که در منطق مادی اصالت دارد پیشرفت صرفاً مادی است وقتی از پیشرفت فرهنگی و توسعه فرهنگی، آموزش و پرورش و رسانه صحبت میشود همه اینها باید در خدمت آن جنبه مادی قرار بگیرد.
بنابراین توسعه فرهنگی یعنی فریب و بازی این تعبیر توسعه فرهنگی را خیلی در این ادبیات نخورید چون وقتی میگوید فرهنگ توسعه و توسعه فرهنگی منظورش فرهنگ توسعه است و فرهنگ توسعه یعنی تراشیدن فرهنگ، اخلاق، عقاید، رفتار، سبک زندگیهای جامعه برای این که کاملاً در جهت منافع مادی عمل کند. و طبق منطق مادی اگر مثلاً فرض کنید یک بخشهایی از معارف اسلامی به عنوان نمونه در جامعه خود ما مثل زهد، مثل تقوا، مثل ایثار، مثل جهاد، انفاق، مثلاً با فرهنگ توسعه سازگار نباشد یا نفی حرص، مبارزه با تکاثر، مبارزه با اخلاق مادی، اخلاق سرمایهداری، منظورم مبارزه با سرمایه نیست مبارزه با اخلاق و تفرعن سرمایهداری یعنی مبارزه با قارونصفتی و این قبیل مسائل، احساس کنند اینها با توسعه مادی که طبق منطق لیبرال سرمایهداری لنگر اصلی آن حرص و تکاثر، و حذف شریعت اخلاق و عدالت از عرصه اقتصاد است هرچه که ببینند با مفاهیم مادی توسعه ناسازگار است تحت عنوان این که باید توسعه فرهنگی پیدا کنیم شروع میکنند به تراشیدن فرهنگ یک جامعه. حالا در جوامع دیگر فرهنگ مذهبی و غیر مذهبی آن جوامع شامل خرافات و شرک هم هست خیلیهایش هم باید تراشیده بشود اما ما فعلاً داریم راجع به فرهنگ اسلامی در ایران انقلاب کرده صحبت میکنیم هر وقت صحبت از فرهنگ میشود زود ذهنها سراغ تعریفهای کلیشهای فرهنگ میرود. وقتی میگوییم توسعه فرهنگی چیست؟ تیراژ مطبوعات بالا برود، تیراژ کتابها بالا برود، سالنهای سینما بیشتر بشود، کنسرتهای موسیقی بیشتر بشود، حرم توسعه پیدا کند. حرم هم جزوش هست، توسعه ساختمانهای حرم. گزارش کارهایی که معمولاً میدهند اینطوری است. تهش معلوم نیست چی درمیآید یعنی برونداد این توسعههای سختافزاری بدون نرمافزار اسلامی انقلابی آیا نهایتاً واقعاً رشد فرهنگی هست؟ تعالی فرهنگی هست؟ چون توسعه فرهنگی بدون رشد و تعالی معنی نمیدهد یعنی توسعه فرهنگی نیست با تعریف اسلامی. در تعریف مادی شما ممکن است به لحاظ فرهنگی یک جامعه کاملاً توسعه یافته به حساب بیایید در حالی که کاملاً پشت به اخلاق و عدالت و محبت اجتماعی دارید حرکت میکنید. خانواده درحال فروپاشی باشد، فحشا تئوریزه شده باشد و... در عین حال بگویید ممکن است بگویید این جامعه به لحاظ فرهنگی توسعه یافته است. چرا؟ چون با یک سبک زندگی خاصی که در نظام سرمایهداری تعریف میشود سازگار است این هم که میبینید یک جاهایی بعضی از این مسئولین ما هم از قدیم بودند الآن هم هستند آمار میدهند و میخواهند بگویند ما کار فرهنگی کردیم علامت توسعه یافتگی است آمارهایی که میدهند با ارقام بازی میکنند گزارشی که میدهند تفسیرهایی که میکنند اصلاً ربطی به مبانی انقلاب ندارد یعنی چیزهایی که در مبانی نظری انقلاب اسلامی، رشد فرهنگی و تعالی فرهنگی نامیده میشود که به مفهوم گسترش اخلاق، گسترش عدالت، تعمیق مبانی ارزشی در جامعه و گسترش و توسعه مبانی معارفی اسلامی در سطح جامعه است این یک معنا از فرهنگ و رشد فرهنگی است یک معنا هم این دیدگاه مادی و صوری و مخصوص گزارش کارهایی که معمولاً مقامات به مقامات بالاتر از خودشان میدهند است! مخصوص آنجور کارهاست بنابراین وقتی از فرهنگ و توسعه فرهنگی اسم برده میشود روشن است و روشنتر باشد که ما با دوتا تعریف به یک معنا طرف هستیم یعنی از این منظر با دوتا تعریف از فرهنگ و توسعه فرهنگی و رشد فرهنگی و بیلان کار فرهنگ روبرو هستیم. این دوتا تعریف یک جاهایی بر هم مطابق میافتند اشتراکاتی دارند و یک جاهایی در حد تضاد تفاوتهایی دارند که در یک مبنا به یک چیزی آنها توسعه فرهنگی میگویند که با مبانی انبیاء سقوط و انحطاط فرهنگی است سقوط اخلاقی، معنوی، تربیتی در یک جامعه است یک چیزهایی در معارف الهی، رشد فرهنگی است در آن مبنا اینها مانع توسعه و مانع پیشرفت تلقی میشود. به نقاط مشترک تأکید میکنیم ولی روی نقاط تفاوت هم باید حساس باشیم.
در آن منطق مادی، بیطرف بودن دولتها و حکومتها نسبت به فرهنگ اجتماعی و اخلاق عمومی به حساب یک فضیلت است! اصلاً دولت لائیک اینطوری تعریف میشود که ما در مسائل اخلاقی، فرهنگی ما بیطرف هستیم این بیطرف بودن البته روی کاغذ است دروغ هم هست هیچ کدام از دولتهای لائیک که میگویند ما چون دینی نیستیم نسبت به فرهنگ بیتفاوت هستیم هیچ کدامشان واقعاً در دنیای خارجی در حوزه فرهنگ بیطرف نیستند همهشان جالب است فرهنگ خاص و اخلاقیات خاص، مفاهیم به اصطلاح ارزشی یا گاهی ضد ارزشی خاصی را دارند پیگیری میکنند. هیچ دولت لیبرالی واقعاً نسبت به اخلاق عمومی بیطرف نیست. نسبت به فرهنگ اجتماعی بیطرف نیست دروغ میگویند ولی جدا از واقعیت تاریخی به لحاظ نظری، حتی روی کاغذ این حرف، با آن مبنا ارزش است با مبنای توحیدی یک ضد ارزش است. فرار دولتها و حکومتها نظامها از مسئولیت فرهنگی، اخلاقی و تربیتی در جامعه است. معنیاش این است که ما نسبت به شکم مردم مسئولیت داریم حالا آن را هم درست عمل نمیکنیم یک بحث دیگر است. دولت، نسبت به شعور مردم مسئولیتی ندارد. فرار از مسئولیت! شعور مردم از شکم مردم کمتر مهم نیست بیشتر مهم است و مسئولیت دولتها و حکومتها در حوزه فرهنگ عمومی، اخلاق عمومی، رسانه، آموزش و پرورش، دانشگاه، اینها خیلی مسئولیتهای جدی و مهمی است. البته نوع دخالت دولتها در حوزه مسائل فرهنگی حتماً باید حساب شده باشد و به مفهوم صرفاً مواجهه قانونی و سختافزاری نیست یک جاهایی قانون است مثل همه جای دنیا که قانون دارند یک جاهایی هم فرهنگسازی است. تشویق است، گسترش اخلاق خاص، معارف خاص است. آن با قانون حل نمیشود با بخشنامه و دادگاه نمیشود محاکمهبردار نیست فرهنگ باید در سطح جامعه ساخته بشود.
یک مقدمه عرض کردم که خیلی مهم است. چون ما الآن خلط بین دوتا معنا از فرهنگ و گاهی سوء برداشت از این که میخواهیم توسعه فرهنگی پیدا کنیم اول فرهنگ توسعه را پیدا کنیم تا بعد توسعه یافته بشویم. اول باید اصل توسعه تعریف شود. توسعه با کدام مبانی؟ یک توسعه داریم با مبانی ماتریالیستی مادی سرمایهداری، یک توسعه داریم با تعریف و مبانی توحیدی، تمدنسازی اسلامی. یک جریانی داریم که ضد توسعه هستند یا توسعه برایشان مهم نیست ما با آنها هم کاری نداریم. بخصوص در انقلابی که اولاً انقلاب است ثانیاً در ادعاهای خودش انقلاب محدود به تغییر ساختارهای داخل کشور نیست بلکه جهانی میاندیشد و جهانی عمل میکند و جهانی عمل کردن را جزو مسئولیتهای اصیل انقلابی و شرعی خودش میداند که اگر فرصت شد من بعضی از فرمایشات امام(ره) را به عنوان بنیانگذار انقلاب که ادبیات ایشان ادبیات جهانی است، و وقتی میگوییم دفاع، درست است که دفاع است اما معنیاش این نیست که ما در لاک خودمان هستیم و فقط دفاع میکنیم. معنیاش این نیست که ما منتظر میمانیم به ما هجوم بکنند ما دفاع کنیم و معنیاش این نیست که این دفاع فقط سختافزاری است بلکه دوتا معنای ضمنی اینجا وجود دارد اولاً این دفاع جنبه جهانی دارد انفعالی نیست دفاع فعال است. ثانیاً فقط سختافزاری نیست چون تعریف ما از فرهنگ آن تعریف شماره دو نیست تعریف شماره یک است.
در تعریف اسلامی، دفاع اساساً جهاد است. جهاد بدون فرهنگ اصلاً معنی ندارد. یعنی اگر سختافزار مبارزه باشد دفاع فیزیکی یا هجوم فیزیکی، یعنی فیزیک جنگ و نظامیگری و مبارزه و دفاع باشد متافیزیک مبارزه نباشد این دفاع اسلامی نیست بلکه دفاع یک کشور دیگر است، دفاع اسلامی متافیزیک مبارزه در کنار فیزیک مبارزه بلکه مبنای فیزیک مبارزه است اصل آن است فرع آن درست میشود. یک عده هم در داخل بودند و هستند و خواهند بود که قبول کردند دهکده جهانی یک کدخدا دارد و بیخود با این کدخدا سرشاخ نشوید. هی به پر و پای او نپیچید. با آن کنار بیایید یک کمی سرت را پایین بیاور خضوع کن، تواضع کن، تسلیم باش به حق خودت و به حد خودت قانع باش. حتی به حق خودت هم نمیگویند چون یک بخشی از اینها حق ماست آنها نمیخواهند بدهند برای همین نمیگویند به حق خودت قانع باش، میگویند به حد خودت قانع باش و حدت را هم آنها تعیین میکنند. یک عدهای ما از اول داشتیم الآن هم داریم بعد از این هم خواهیم داشت اینها باور کردند که آمریکا و صهیونیزم کدخدای جهان هستند و باید هم کداخدا بمانند و میتوانند هم بمانند و کسی هم جرأت ندارد به اینها حرفی بزند و نباید هم بزند! و هرکس با اینها سر حقوق خودش، حیثیت و هویت خودش، عزت خودش بخواهد با اینها درگیر بشود بیشتر صدمه میبیند باید کدخدا را ببینیم و راضیاش کنیم او هم اجازه بدهد ما زیر سایه او یک گوشهای زندگی کنیم به عنوان یک ملت متوسط درجه دو مثل بقیه ملتها. صحبت از تمدنسازی اسلامی و انقلاب اسلامی تمام شد! امام حالا یک چیزی گفت خدا بیامرزدش، خدا اموات شما را هم بیامرزد آقای خمینی راهم بیامرزد.
یک عده پذیرفتند که جهان برای آمریکا و سرمایهداری و صهیونیستی است چندتا کشور اروپایی هم سهمیهشان را میگیرند سهمیهشان را بردارند آنها هم دنبالهروی آمریکا و در کنار او باشند رقابتهای قدیمی خودشان را فراموش کنند ریگان از نظم نوین جهانی حرف زد بعد از او بوش پدر و پسر و کلینتون و تا اوباما همان حرفها را با ادبیات متفاوتی گفتند خلاصهاش این بود نظامیگری در سطح جهان برای تحقق دیکتاتوری جهانی، درست است اینها از ایمان و اعتقاد بچههای ما میترسند و اصل ترسشان هم از آن است چون ضرب شصت آن را چشیدند. اما نگران این هم هستند که یک زمانی اینها سیم خاردار بلد نبودند درست کنند الآن این خطر وجود دارد که یک مرتبه کل اسرائیل در چند ساعت و در چند دقیقه هزاران هزار موشک به آنجا بزنند. الآن این احتمال را میدهند قبلاً میگفتند ناوگانهای ما در منطقه در امنیت کامل بود الآن میترسند که اینها یک چیزهایی ساختند که ممکن است ناوگانهای ما را که، میدانید که ناوگانهای اینها همیشه یک رکن سیاست خارجیشان بوده و هست. یعنی وقتی ناوش حرکت میکند تا قبل از انقلاب ما اینطوری بوده، الآن هم در خیلی از جاهای دنیا اینطوری است وقتی میگویند ناو آمریکایی حرکت کرد، ناو فلان حرکت کرد آن طرف دنیا دو – سهتا دولت سقوط میکرد! دو – سهتا قرارداد بسته میشد. قبلاً انگلیسیها بودند میگفتند کشتیهای جنگی انگلیس حرکت کردند این طرف دنیا یک عده خودشان را خیس میکردند! بعد که امام آمد و لانه جاسوسی گرفته شد آمریکا گفت آمدم الآن میآیم (ناویهای آمریکا) امام گفت که هیچ غلطی نمیتوانید بکنید بعد هم گفتند که نیروهواییاش میآید بمباران میکند بعد امام گفت خب حالا بمباران میکنی بعدش میخواهی پایین بیایی یا همانجا تا آخر میخواهی بچرخی؟ بعد که پایین میآیی اینجا بچههای ما حسابتان را میرسند و تمام چتربازانت را روی هوا میزنند مگر ما میگذاریم زنده پایین بیایید؟ این اولین باری بود که یک کسی در دنیا گفت هم ترتیب ناوهایتان را میدهیم هم چتربازان و هواپیماهایتان را. گذشت آن دورانها. شما با یک ملت دیگری روبرو شدید! سر هر کوچه مگر دهتا تانک بگذاری و الا بر ملت ما نمیتوانی مسلط بشوی. اینها اصلش بود اما بالاخره این را هم میبینند که یک چیزهایی ساختند که یک مرتبه کل ناو ما غرق بشود، هیبت پوشالی ما در دنیا بریزد. زیر چتر موشکی ایران قرار میگیرد. اسرائیل برای این که اروپاییها را بترساند میگفت که هدف ایران که ما نیستیم این موشکهای ایران هدفش شماها هستید میخواهند اروپا را بزنند. چند وقت پیش هم گفتند احتمالاً ایران موشکهایی ساخته که به خاک آمریکا میرسد. خب حالا این حرفها میخواهند جنگ روانی بکنند که دنیا را از ما بترسانند ولی همین هم که یک زمانی میگفتند به اینها سیم خاردار هم نمیدهیم حالا میگویند ماهواره به فضا فرستادند ناوهای ما در خطر غرق شدن است خاک آمریکا در معرض هدف ایران است «ترهبون به عدوّالله» به لحاظ سختافزاری یعنی همینها. بنابراین شرایط خیلی فرق کرده است. فرق است بین جایی که شما ایستادید دارید نگاه میکنید تانکهای دشمن 50تا تانک دارند طرف خاکریزتان میآید هیچی ندارید نمیدانید باید چه کار کنید! بعد باید با مشت روی تانک بزنی الله اکبر بگویی، ارزش معنویاش به جای خود، تا این که یک سلاحهایی داشته باشید که روی تانکش از چند کیلومتر نیامده همه را بزنی. خب اینها در سرنوشت جنگ مادی حتماً تأثیر دارد گرچه همه چیز اینها نیست. عرض کردم فرمول دو یک وقتهایی به کار میآید در جنگ بدر 313 نفر جلوی چند هزار نفر آدم میایستند و پیروز میشوند. این هم که اولین جهاد اسلام 313 نفر هستند آخرین جهاد اسلام جهاد جهانی اصحاب امام زمان هم 313 نفر هستند آن حلقه اصلی فرماندهان این هم خیلی معنی دارد. 313 نفر در بدر، 313 نفر در آن بدر جهانی که جهان فتح خواهد شد.
حالا تصویری که اینها داشتند این بود که جای خالی شوروی را در کشورهایی مثل افغانستان، عراق، سوریه، بالکان، آسیای میانه، همه اینها سلطه روسها (شوروی) بود جای خالی اینها را ما پر میکنیم. هرجا به یک شکل. در افغانستان و عراق و سوریه و خاورمیانه با حمله نظامی، در بالکان و آسیای میانه جمهوریهای شوروی، در همین اوکراین اول براندازی مخملی بود که حالا در فاز دوم دارد جنگ داخلی میشود. در بلگراد با بمباران بلگراد و... اما دیدند در کشورهای اسلامی دارند با یک مقاومتی روبرو میشوند که قبلاً هرجای دنیا را اشغال کردند چنین مقاومتی در برابرشان نبوده، یعنی شما میدانید هنوز ژاپن و آلمان که در جنگ دوم جهانی به اشغال آمریکا درآمدند هنوز تحت اشغال هستند میدانید که دولت مستقل ندارند و قانون اساسی آنها را آمریکا نوشته است. اینها هیچ تصمیمی نه در حوزه دفاع و جنگ و ارتشها، نظامیگری و نه در حوزه سیاست خارجی هیچ تصمیمی بدون اجازه آمریکا نمیتوانند بگیرند. اسم آن را فرهنگ توسعه یافتگی میگذارند کدخداست دیگر، باید هرچه گفت حتماً کدخدا کار درستی کرده! این نظم فاسد دیکتاتوری را ما بهم میریزیم و امام بهم ریخت. قیافه دنیا بهم ریخت. رهبری الآن دارد جهان اسلام را واقعاً رهبری میکند. یک زمانی میگفتند ولی امر مسلمین جهان کجا؟ کی قبول دارد؟ کجای جهان اینطوری است؟ خب هست تمام دشمن دارد میگوید. اگر انقلاب اسلامی نباشد عقبنشینیهای غرب هرگز اتفاق نمیافتاد. اگر ایران و انقلاب اسلامی و این فرهنگ نبود، نه لبنان این لبنان بود، نه غزه این غزه بود،نه فلسطین این بود، نه عراق، نه افغانستان نه سوریه، همه اینها یک ترکیب دیگری داشتند. در اولین پروژههای دشمن همه اینها را قورت میدادند میرفت. همانطور که ژاپن و آلمان و ایتالیا را قورت دادند.
دیدند در جهان اسلام با مقاومت روبرو شدند و لذا گفتند نه، دشمن اصلی ما اسلامگرایی است حالا یک اسلامگرایی بدلی تکفیری که فقط متخصص سر بریدن زن و بچهها هستند با دلارهای نفتی و اتحاد صلیبی و صهیونیست و تکفیری درست کردند برای این که این موج بیداری اسلامی را منحرف کنند و به جنگهای داخلی و جنگهای مذهبی و جنگهای قبیلهای در سوریه و یمن و لیبی تبدیل کنند یا دارند میکنند آن مثلث شوم! صهیونیست، صلیبی و تکفیری.
بعد از سقوط کمونیزم دشمن اصلی اسلامگرایی است این یک قدرت مادی در برابر ما نیست این یک جریان تودهای – مردمی است یک جنبش فرهنگی – عقیدتی است. سرباز رسمی ندارد سرباز مردمی دارد هر کدامشان را میزنی دهتا به جایش میآیند. اینها خیلی مسئله مهمی است. شروع کردند حمله به این که اسلام دین ترور و تروریزم است. برای این که فرهنگ دفاع و مقاومت را بکشند. میدانید وقتی مدام بگویند تروریزم، خشونت، بعد افراد این طرف منفعل میشوند بعد میگویند نه آقا بخدا اسلام دین جنگ و خشونت است! ما اصلاً جهاد و شهادت نداریم آنها همینطوری است اسلام اینها نیست اسلام دین سِلم و صلح است. خب بله، اسلام دین سِلم و صلح است. «الصلح الخیر» اسلام، اصالت صلح است. اما صلح با چه کسی؟ صلح و سِلم با بشریت، با ملتها، با همه. اما در برابر تهاجم دشمن در برابر کفر و استکبار که اسلام دین سلم و صلح نیست. در برابر کفر و استکبار، اسلام دین جهاد و شهادت است. یک عدهای منفعل تا آخر میخواهند بگویند اسلام دین رحمانی است بله مسلّم است که دین رحمانی است اما رحمانیت، رحمت و محبت و صلح با چه کسی؟ بعضیها وقتی میگویند دین رحمانی منظورشان این است که در برابر این کدخدا تسلیم باش! شنیدند اسلام یعنی تسلیم، فکر کردند یعنی تسلیم در برابر استکبار! اسلام یعنی تسلیم در برابر خدا، تسلیم در برابر حق و عدالت، نه تسلیم در برابر زور. در برابر زر و زور و طاغوتهای عالم. اسلام در برابر آنها دین مبارزه است. در برابر ملتها دین صلح و سلم و آشتی و خدمت و رحمت و لبخند و برادری و تواضع است اما در برابر مستکبر، طاغوت، در برابر جبهه شیطان دین جهاد و فرهنگ دفاع و روح مقاومت انقلابی است. نرمافزار یعنی متافیزیک دفاع، متافیزیک مبارزه این است. اینها از دو جهت این را مورد هدف قرار دادند یعنی با دوتا تاکتیک. 1) متهم کردن اسلام به این که اسلام دین جنگ و شمشیر است و با شمشیر جلو میرود خشونت و تروریزم این حرفهاست. که چه کار کنند؟ ملتها و افکار عمومی جهان حتی اکثر مسلمانها را از مبارزین و مجاهدین بترسانند و بگویند هر کس میخواهد جلوی اشغالگر و صهیونیست و صلیبی و امپریالیزم غرب بایستد، جلوی اشغالگر بایستد متهم میشود به این که مقاومت نکنیم و الا تروریست هستیم. خشونتطلب هستیم. اسلام دین شمشیر است! خب تو با شمشیر سراغ من آمدی وقتی من در برابر تو شمشیر میکشم آن وقت اسلام دین شمشیر میشود؟! این استراتژی دوگانه را ببینید این اتهام به اسلام، یک استراتژی دوگانه است. یک هدفش این است اغلب افکار عمومی مسلمانان را در دنیا تحت عنوان روشنفکری و اسلام رحمانی و دین رحمت و دین صلح و آشتی منفعل و شرمنده کند. یک اسلام منهای جهاد، اسلام بدون روح مقاومت و دفاع، اسلام بیدفاع، جدی نیست و پای اصولش نمیایستد. اسلام ضعیف، و ضعیف شده! چگونه آن را توجیه کنیم؟ ادبیات شبهروشنفکری. دین رحمت است دین صلح است، آشتی است، معلوم است که هست ولی این حرفها جایش که اینجا نیست. صدام حمله کرده ارتش و تانکهایش دارد میآید یکی یکی شهرها و روستاها را میگیرد غارت و تجاوز و به آتش میکشاند و جلو میآید عوض این که مقاومت کنند میگویند اسلام دین صلح و آشتی است! خب عمو دین صلح با چه کسی؟ آن طرف دارد میکشد و دارد جلو میآید. از آن طرف جنگ از این طرف صلح؟ این که ذلت است. صلح با همه جهان اما جنگ با متجاوز. این استراتژی دوگانه است. یک) اسلام دین خشونت و جنگ است حمله میکنند تجاوز میکنند آدم میکشند جنگهای صلیبی راه میانداختند خودشان هم اسلام را متهم میکردند که دین شمشیر است. برای این که دفاع نکنیم. این استراتژی دوتا لبه دارد. وقتی بگویید اسلام دین جنگ و خشونت و تروریزم است یک لبه مسلمانها منفعل میشوند وا میدهند و میگویند نه آقا، اسلام دین مبارزه نیست و حساب ما با مبارزین جداست! ما اصلاً اهل مبارزه نیستیم. دیدید این غربیها چقدر از روش گاندی و نلسون ماندلا دفاع میکنند؟ فیلم میسازند و تشویق میکنند؟ برای این که دفاع منفعلانه داشت حالا زدی توی گوشم حالا یکی هم این طرف بزن. مبارزه اینطوری. صورتم را جلو میآورم اینقدر توی گوشم بزنی تا خودت شرمنده بشوی! خودت خسته بشوی. او میگوید عیب ندارد پس وسطهایش من یک خستگی بگیرم دستم گاهی درد میگیرد وسطهایش یک خستگی بگیرم بعد دوباره بزنم! او هم میگوید عیبی ندارد خستگیات را هم بگیر این هم روش! باید شرمنده شوی. حالا اگر شرمنده نشد باید چه کار کنیم؟ تا کی بخوریم؟ اگر خواست کارهای دیگری هم ما بکنیم تا بیشتر شرمنده بشود چه کار کنیم؟ چون او میگوید اگر ممکن است کاری کنید که من بیشتر شرمنده بشوم یک کارهای دیگری هم هست من میگویم بکنید بیشتر شرمنده بشوم! بعد بگوییم شرمندهاش کنیم! این فرهنگ اسلام نیست. اسلام میگوید نه ظلم کن و نه ظلم بپذیر «لایَظلِمون و لایُظلَمون» نه حق دارید به هیچ کس ستم کنید نه حق دارید یک ذره ستم بپذیرید. مدارا و آشتی و تحمل با مردم در مسائل شخصی بله. ما در روایات خودمان هم داریم در مسائل شخصی یک کسی به تو فحش داده، آدم احمقی به تو فحش داد و توی گوش تو زد تو واکنش نشان نده اگر ایمانت قوی است لبخند بزن، در جواب جاهلین بگو «قالوا سلاما» بگو سلام صلح بر شما ما با شما دشمن نیستیم برو، ببخش. فرمان بخشش آمده تو هم میتوانی ببخشی. میگوید کسانی که به تو ظلم کردند ببخش. منتهی بخشیدن آسان نیست من توان بخشیدن ندارم به آن اصل دیگر معمولاً زود عمل میکنم ولی آنها که روح بزرگ دارند میبخشند این در مسائل شخصی است نه در مسائل حمله به امت اسلام و به ملتها، غارت و نسلکشی و تجاوز به ملتها بعد بگویید یک بار تجاوز کردی صد بار دیگر هم بکن ما تحمل میکنیم تا تو شرمنده بشوی! ضمن این که همین نلسون ماندلا و گاندی که اینها میگویند مبارزه غیر خشونتآمیز، همینها میگویند اینها دفاع است ولی غیر خشونت و مسالمتآمیز و همینها هم تا زمانی که در مبارزه بودند خود همین غربیها به اینها تروریست میگفتند خودشان اینها را زندان انداختند. نلسون ماندلا را چه کسی 27 سال زندان انداخت؟ شما که میگویید مبارزه مسالمتآمیز است، خود ریگان گفت نلسون ماندلا تروریست است. گاندی را که انگلیسها گفتند این خشونت درست میکند و ملت هند را تحریک به خشونت میکند، زندان بردند، تبعید بردند، کتکش زدند، تا وقتی اینها در صحنه مبارزه هستند... تازه میدانید که خود گاندی گفت ما هرچه در روش مبارزه داریم از حسینبنعلی داریم. که از نظر شما حسین دفاع غیر مسالمتآمیز است، دفاع خونین. دروغ میگویند همهاش تبلیغ است بازی درمیآورند اگر امروز ماندلا و گاندی و روش دفاع مسالمتآمیز مطرح میشود فقط برای این است که جبهه جهاد و شهادت و مقاومت اسلامی زیر سوال برود بگوین اینها خشونت است. بگوییم آقا میخواهید با ما مبارزه کنید عیبی ندارد اینطوری مبارزه کنید ببین هرچه توی سرش میزنیم باز هم میگوید بزن! این که خیلی بهتر است. شما چطوری هستید که ما یکی میزنیم میخواهی یکی به ما بزنی. اینطوری خوب نیست. با آنها هم دروغ میگویند.
یک تاکتیک اینها را به شما بگویم اخلاق اینها دستمان آمده، تا وقتی که یک عدهای جلویشان وامیدهند اینها به همانها توهین میکنند کسانی که جدی با اینها مبارزه نمیکنند مبارز هستند ولی مبارزی که خطری برایشان ندارد تا برایشان خطری ندارد به همانها توهین میکنند میگیرند و میزنند. بعد یک گروهی پیدا میشوند و میگویند این روش مبارزه و دفاع که جواب نمیدهد تا کی توی سرما بزنند؟ حالا دهتا میزنند اقلاً یکی بزنیم! اسم اینها میشود افراطی. بعد که افراطیها توی صحنه میآیند شروع میکنند به مبارزه پایاپای. یعنی یکی بزنی دهتا میخوری یا یکی بزنی باید یکی بخوری. هزارتا میکشی ما هم یک عملیات میکنیم مثلاً دهتایتان را میکشیم. کشور من را اشغال میکنی؟ باید تلفات بدهی. نمیگذارم فقط توی سرم بزنی. این گروه دوم که پیدا میشوند آنها میگویند اینها افراطی هستند! افراطیون هستند. بعد برای این که آنها را مهار کنند شروع میکنند اینها را تقویت کردن. همینهایی که شل هستند! ما با اصل اسلام که مشکل نداریم، روششان اینها تروریست هستند اینها نه. اینها قشنگ مؤدب هستند و دموکرات هستند مبارزه دموکراتیک خوب است آنها تروریست هستند. شروع میکنند اینها را تقویت میکنند همینهایی که تا حالا زندان میانداختند، تبعید، فحش، تف توی صورتشان میانداختند شروع میکنند اینها را میآورند مطرحشان میکنند و به اینها یک امتبازات الکی میدهند که 10تا امتیاز بگیرند. شما یک مثال بارزش را میخواهید ببینید قضیه فلسطین را ببینید. عرفات تا وقتی که چریک بود با اسرائیل مبارزه میکرد چطوری بود؟ بعد که تسلیم شد و شد عرفات بد، بعد شد عرفات خوب. حالا این عرفات خوب که گفت ما اسرائیل را به رسمیت شناختیم ما از پس ایرائیل برنمیآییم باز همین را تحقیرش میکردند! تا وقتی که بعد از انقلاب ما، بعد از پیروزیهای حزبالله در لبنان، جهاد اسلامی و حماس با الگوبرداری از حزبالله در فلسطین تشکیل شد. حماس و جهاد اسلامی تشکیل شد و گفتند جهاد و شهادت. یک مرتبه گفتند اینها تروریست و تندرو هستند. همین عرفات سازمان آزادیبخش فلسطین (الفتح) خوب است. الفتحی که یک عمر در رأس لیست تروریستها بود شد مبارزان خوب! تا بعد که این محمودعباس آمد که میگویند ریشههایش به بهاییهای ایران برمیگردد چون قبر رهبر بهاییها آنجاست در فلسطین اشغالی در اسرائیل است. این الآن شده آدم اسرائیل و آمریکا در رأس جنبش آزادیبخش فلسطین و الفتح و دولت فلسطین. حالا آنها اینها را مثل سگ دمِ در خانهشان هم حساب نمیکنند ولی برای این که جهاد اسلامی و حماس و این جبهه انقلابی را بکوبند شروع میکنند به آنها امتیاز صوری دادن و مرتب با آنها قرارداد امضاء میکنند. یعنی اینها این عزت صوری موقت دروغی را به برکت همان افراطیهای انقلابی دارند. حالا که آنها آمدند از ترس آنها برای مبارزه با آنها به شما یک احترام صوری میگذارند در ضمن باید کفشهایشان را هم واکس بزنی چیزی به تو نمیدهند از طریق تو میخواهند جلوی آنها بایستند. حالا یادتان باشد مثلاً بعضی از آنها در یک گروهی پیدا بشوند آنها بگویند آقا مبارزه! ما هم تسلیم شدیم. همین کاری که با عرفات کردند باز با آنها میکنند. این قانونشان است. این استراتژی دولبه است برای این که روح و مقاومت را حذف کنند. فرهنگ دفاع و مقاومت را بیرون ببرند. یک) میگویند شما تندرو هستید تروریست دین شمشیر و خشونت. یک عدهای شرمنده و منفعل میشوند میگویند نه آقا جهاد، شهادت. دیدید گفتند آیات جهاد را از توی قرآن برداریم! این با اسلام رحمانی سازگار نیست. منفعل میشوند که نه آقا ما اصلاً چیز نیستیم اصلاً دوره جهاد و شهادت گذشته است نه جزو احکام منسوخه بوده، ما با مبارزین نیستیم ما اینطرف هستیم مبارزین آن طرف هستند. اگر بحث انتخاب بشود من بیشتر با شما هستیم تا با این مبارزین! اینها خشن هستند، تروریست هستند، ما بیشتر با شما هستیم تا با اینها. ما شما را به کدخدایی قبول کردیم.
لبه دوم استراتژی، یک عده احمق مثل این تکفیریها و النصره و داعش درست شدند علیه همدیگر عملیات انتحاری میکنند این یک فرق جهاد اسلامی با شبه جهاد احمقانه تکفیری است. خود آمریکاییها گفتند اگر اینها را مقایسه کنید خب حزبالله عملیات استشهادی در لبنان کرده و 4- 5تا شهید داد و چند صدتا کماندو و افسر آمریکایی و فرانسوی و انگلیسی را – یادتان میآید دهه 60- کشت با چهار پنجتا شهید اینها دُمشان را روی کولهشان گذاشتند و کلاً از ایران رفتند. میگوید این یک جور عملیات استشهادی است که در آن عقلانیت حساب شده است. یک عملیات به اصطلاح انتحاری هم این تکفیریها شروع کردند. چند وقت پیشها گفتند یکیشان به خودش بمب بسته، یکی دیگر توی خیابان به یکی از آدمهای معمولی چسبیده بعد خودش کشته شده و طرف زخمی شده این هم یک جور عملیات انتحاری است. در مسجد، حسینیه، خب این دو جور عملیات است. آن هم به اصطلاح جهاد و شهادت است، این هم جهاد و شهادت است. این هم لبه دوم استراتژی. حماقت، آدمکشی، سر بریدن، جنایت به اسم جهاد و شهادت. از دو طرف ضربه میزنند.
برای چه تکفیریها علیه صهیونیستها عملیات انتحاری نمیکنند؟ چرا در سوریه و لبنان و عراق و پاکستان عملیات انتحاری میکنند؟ علیه مسلمانها؟ برای این که دشمن در اتاق فرمان اینها نفوذ کرده است برای این که این فرهنگ مقاومت نیست و فرهنگ حماقت است. برای بد نام کردن اسلام انقلابی و سیاسی است برای بد نام کردن مفهوم جهاد و شهادت است. دنیا هم دارد تشخیص میدهد که این دوتا اسلام است.
رسانههای آمریکایی و صهیونیستی هم اسم مقاومت اسلامی را تروریزم گذاشتند. اسلام ضد ترور است آری، اما طرفدار جنگ آزادیبخش است. طرفدار جنگ علیه اشغال و اشغالگر است. ما بزرگترین قربانی ترور بودیم کدام انقلاب و کدام کشور ظرف چند سال 17 هزار قربانی ترور داده است؟ از رئیس جمهور و نخست وزیرش بگیر تا سبزیفروش توی خیابان. در این مشهد ما یک سبزیفروشی بود نزدیک میدان بار، یک چهارراهی بود آمدند توی سبزیفروشی نارنجک انداختند. بعد طرف را گرفته بودند گفته بودند برای چه اینجا نارنجک انداختی؟ گفت دیدم عکس خمینی روی دیوار بود.
بنابراین اسلام به عنوان یک دین، تبدیل شده به یک اردوگاه مقاومت جهانی، هویت سیاسی بینالملل پیدا کرده، به غیر مسلمانها و سایر ملتهای دیگر هم الهام داده، امید داده است، به دنیا فهماند دین میتواند سیاسی معنوی باشد، به دنیا فهماند که در دین ما عدالتخواهی یک وظیفه شرعی است و عدالتخواهی مساوی است با سیاسی شدن! شما نمیوانید عدالتخواه باشید نبرد علیه بیعدالتی و ظلم نکنید و اگر وارد این مبارزه شدی دیگر سیاسی شدی. یعنی چه تفکیک دین از سیاست؟! اگر دین با ظلم مخالف است طرفدار قیام به قسط است یعنی سیاسی است. چون عدل و ظلم اجتماعی اقتصادی یک مقوله سیاسی است یعنی چی تفکیک دین از دولت؟! و بعد حتی این خطر را احساس کردند که اگر این جریان پیش برود مخصوصاً این جریان بیداری اسلامی در کشورهای عرب و سنی که شروع شد اگر این به نتیجه برسد که دیدید مصر را با کودتا به نقطه اول برگرداندند، سوریه را به جنگ داخلی مذهبی تبدیل کردند. لیبی در خطر تجزیه به سه کشور با جنگ قبیلهای است. آتفشان جنگ داخلی آماده انفجار است. احتمالاً به سه کشور، اگر جنگ داخلی راه بیفتد خطر تجزیه به سه کشور هست. در بحرین اینطور، این کارها شد برای این که این انسجام در این اردوگاه جهانی اسلام انقلابی صورت نگیرد بعد این خطر بود که خاورمیانه و جهان اسلام با آمریکای لاتین، آمریکای مرکزی وصل بشود با کشورهای دیگر در شرق آسیا وصل بشوند، در آسیای میانه، یک ضرورت اخلاقی برای تغییر سبک زندگی در جهان پیش بیاید و این شروع یک تمدنسازی جدید است. یکسری شعارهای مربوط به اردوگاه کمونیزم بود یکی جریان سرمایهداری غرب، و نفت، شعار خاورمیانه جدید را دادند. دموکراسی در جهان به عنوان ابزار تبلیغاتی، حقوق بشر در جهان، و اسلام هم مطرح میشود اسلام باید زیر پرچم غربی و لائیک مرح بشود! اسلام به شرط دموکراسی نه دموکراسی به شرط اسلام! فرق مردمسالاری دینی، جمهوری اسلامی با اسلامی که اینها میپذیرند در همین نقطه است. این خیلی نکته مهمی است.
ما دوتا شعار داریم اسلام دموکراتیک یا دموکراسی اسلامی؟ اینها دوتاست. اسلام دموکراتیک یعنی اسلام به شرط لیبرال. یعنی لیبرال دموکراسی، سکولاریزم حق وتو در اسلام دارد. او حاکم است و اسلام در خدمت آن است. اسلام دموکراتیک، اسلام به شرط لیبرالیزم. اما دموکراسی منهای لیبرالیزم به عنوان روش در چارچوب اسلام آری. این اسلامی کردن دموکراسی است. نه دموکراتیزه کردن اسلام با مبنای غربی. اینها دوتا بحث است فرقش این است.
این جریان تکفیری هم که اصلاً مردمسالاری سرش نمیشود، اجتهاد در اسلام سرش نمیشود. اسلام تمدنسازی در جهان جدید ظهور کرده، دیگر یک مذهب شخصی سلیقهای حاشیهای نیست از این به بعد از اخلاق در صحنه عمل حرف میزند نه از اخلاق انتزاعی. الان ببینید امام چطوری برخورد میکند؟ الآن هم هرکس در جامعه ما ادعای این را دارد که این خط را قبول دارد امام را قبول دارد باید به این عبارات توجه کند. و اینها شاخص است که بخواهید بفهمید چه کسانی همین الآن واقعاً در خط امام هستند یا نیستند؟
عرضم را ختم میکنم با خواندن چند عبارت از امام(ره). واقعیت این است که دوَل استکباری شرق و غرب عملاً جهان را به دو بخش تقسیم کردند یک بخش آزاد و یک بخش قرنطینه. به دو بخش آزاد و قرنطینه سیاسی تقسیم کردند. در بخش آزاد جهان آنها هستند به این معنا که ما هر کاری بخواهیم در جهان بکنیم آزاد هستیم بکنیم به این معنا جهان آزاد است. در بخش آزاد جهان این ابرقدرتها هستند که هیچ حد و مرز قانونی در هیچ جا نمیشناسند. تمام قوانین بینالملل را هر وقت میخواهند زیر پا میگذارند. شما میدانید حمله به عراق و افغانستان خلاف قوانین سازمان ملل بود. حتی در شورای امنیت و سازمان ملل که خودشان بودند این تصویب نشد. میدانید بخش مهمی از همین تحریمهای ما خلاف قوانین بینالملل خودشان است. کارهایی که در فلسطین، در عراق، در سوریه، در افغانستان، خلاف همین قوانینی که خودشان نوشتند. امام میگوید اینها دنیا را به دو بخش تقسیم کردند. بخش آزاد و بخش قرنطینه سیاسی. در بخش آزاد جهان اینها همه کارهاند. ابرقدرتها هیچ حد و مرز قانونی نمیشناسند. تجاوزه به منافع دیگران برای اینها آزاد است استثمار، استعمار و بردگی ملتها برای اینها نه فقط توجیه شده، کاملاً توجیه شده و منطقی است و منطبق بر همه اصول و موازین خودساخته بینالمللی آنهاست بلکه امر ضروری هم هست اصلاً آنها میگویند باید این کار میشده. اصلاً این که یک کسی بگوید ما حمله پیشدستانه میکنیم یعنی چی؟ یعنی الآن که مثلاً ما اینجا نشستیم من اگر تصور کردم احتمال دادم که ممکن است که از اینجا پایین بیایم آن آقا بیاید یقه من را بگیرد چون من احتمال میدهم میتوانم زودتر بروم یکی توی گوشش بزنم! این معنی حمله پیشدستانه است. خلاف حتی قوانینی است که خودشان برداشتند نوشتند. اینها با همین ادبیات به عراق و افغانستان حمله کردند. چون عراق و افغانستان را دیدند که بیش از 10 سال از دست دادهاند. اینها اگر نمیترسیدند به جاهای دیگر هم حمله میکردند میدانند که تأثیری ندارد. امام میگوید در بخش آزاد جهان اینها هر کاری بخواهند میتوانند بکنند تجاوز، یک امر توجیه شده است و هم منطقی است و هم با اصول و موازین خودساخته بینالمللیشان میسازد و منطبق است بلکه ضروری هم هست! اما در بخش قرنطینه سیاسی که متأسفانه اکثر ملل ضعیف عالم و خصوصاً مسلمانان در منطقه قرنطینه سیاسی در جهان محصور و زندانی شدهاند حق حیات و حق اظهار نظری وجود ندارد. از حق خودمان ما نباید حرف بزنیم اینجا قرنطیه است! همه قوانین و مقررات و فرمولها همان قوانین دیکته شده و دلخواه نظامهای دست نشانده آنهاست که فقط به فکر منافع مستکبرین خواهد بود این قوانین بینالمللی این سازمانهای بینالمللی فقط برای تضمین منافع استکبار غرب است. خودشان هم هرجا با منافعشان سازگار نباشد زیر پا میگذارند ولی ما باید رعایت کنیم چون ما در قرنطینه هستیم آنها آزاد هستند. متأسفانه اکثر عوامل اجرایی این بخش قرنطینه حاکمان تحمیل شده بر جهان اسلام یا پیروان خطوط استکبار در جهان اسلام هستند که حتی فریاد زدن از درد را درون این حصار و زنجیرها جرم و گناه نابخشودنی میدانند میگویند توی سرتان میزنیم داد هم نزنید! به اصطلاح کدخدا اینها هستند.
منافع جهانخواران ایجاب میکند که هیچ کس حق گفتن کلمهای که بوی تضعیف آنها را بدهد یا خواب آنها را آشفته کند ندارد. ما نباید خوابشان را آشفته کنیم باید مطمئن باشند که ما هیچ غلطی نمیکنیم. از آنجا که مسلمانان جهان به علت فشار و حبس و اعدام قدرت بیان مصیبتهایی که حاکمان کشورشان بر آنها تحمیل کردهاند ندارند مسلمانها در کشورهای خودشان که نمیتوانند حرف بزنند نوکرهای شما میزنند شکنجه میکنند میکشند و اعدام میکنند و به زندان میاندازند. اینها فقط تنها جایی که برایشان مانده، حج که میآیند در حریم امن الهی اقلاً آنجا صدای مظلومیت را بالا ببرند و داد بکشند همانجا هم آنها را به رگبار بستید و حجاج را در حرم امن الهی کشتید که در طول تاریخ، اینطور در مکه خون ریخته نشده بوده. میدانید در تمام تاریخ اینجا حرم امن بوده است زدند چند صد نفر حاجیهای ما را کشتند و به خون کشیدند فقط برای این که اینها داد زدند و گفتند مرگ بر آمریکا. ملتهایی که قدرت بیان مصیبتها را ندارند باید بتوانند در حرم امن الهی دردها و مصیبتهایشان را با آزادی بیان کنند تا بقیه مسلمانها در حرم امن الهی برای رهایی آنها چارهای بیندیشیند و به همدیگر کمک کنیم. مسائل اسلام از فلسطین تا مالزی تا بوسنی به ما مربوط است آنجا ما باید همدیگر را ببینیم و به همدیگر کمک کنیم و به داد هم برسیم. چارهای بیندیشید لذا ما پافشاری و اصرار میکنیم که مسلمانان حداقل درخانه خدا و حرم امن الهی باید حداقل آنجا در آن چند کیلومتر مربع اقلاً آزاد باشند و زیر سایه امن خداوند، حداقل آنجا بتوانند علیه ظلم داد بزنند. در یک مانور بزرگ از چیزی که از آن متنفر هستند اعلام برائت کنند و از هر وسیلهای برای رهایی خود استفاده کنند.
و بحثهایی که راجع به سعودی بحث میکنند که اینها به اسرائیل اطمینان میدهند ما علیه شما نمیگذاریم اقدامی بشود مگر این که بگویید امام هم افراطی بوده! بعضیهایشان را در جلسات خصوصیشان شنیدم که میگویند دوره این حرفها گذشته است!
این حقیقت و واقعیت، هم حقیقت و هم واقعیت، هم حقیقت است یعنی ارزش است و هم واقعیت است یعنی ما این کار را میکنیم ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجی و بینالملل اسلامیمان بارها و علناً اعلام کردیم ما مخفیکاری نمیکنیم این جزو اصول ماست که ما در صدد گسترش نفوذ اسلام در جهان هستیم ما در لاک خودمان نیستیم منتهی نه این که بخواهیم ملتها را به زور شمشیر مسلمان کنیم مثل شماها که به زور تابع خودتان میکنید میخواهیم جلوی شماها در سطح عالم بایستیم که شر شما را از ملتها کم کنیم تا ملتها خودشان تصمیم بگیرند. میخواهیم ملتها آزاد بشوند و حق انتخاب داشته باشند. ما اعلام کردیم و میکنیم که سیاست خارجی ما این است کم کردن سلطه جهانخواران در سطح جهان. ما هرجا در شرق و غرب عالم بتوانیم با شما مبارزه کنیم میکنیم. حال اگر نوکران آمریکا نام این سیاست را توسعهطلبی بگذارند، تفکر تشکیل امپراطوری بزرگ بنامند بگویند ایران میخواهد امپراطوری درست کند از آن باکی نداریم ما با این جنگ تبلیغاتی عقب نمیرویم از این حرفها هرچه میخواهید بگویید میگوید اگر نوکران آمریکا نام این سیاست را توسعهطلبی و تفکر تشکیل امپراطوری بزرگ میگذارند از آن باکی نداریم و استقبال میکنیم اصلاً بله ما همین هستیم. به ما میگویید ما میخواهیم امپراطوری درست کنیم؟ بله. ولی ما میگوییم دنبال چه هستیم؟ دفاع ما جهانی است دفاع ما داخل مرزها ایران نیست. میگوید خشکاندن ریشههای فاسد صهیونیزم، سرمایهداری و کمونیزم در همه جهان. من میخواهم ببینم که با مبنای بعضیها اینها افراطیگری هست یا نیست؟ در رأس افراطیون شخص شخیص روحالله الموسوی خمینی قرار گرفته است. ما در صدد خشکانیدن ریشههای فاسد آنها هستیم هم صهیونیزم و سرمایهداری و کمونیزم در سراسر جهان هستیم ما تصمیم گرفتهایم به لطف و عنایت خداوند بزرگ همه نظامهایی را که بر این سه پایه استوار گردیدهاند نظامهایی که یا وابسته به سرمایهداری هستند یا کمونیزم یا صهیونیزم هستند نابود کنیم. در همان پیام قطعنامه اینها را گفته. صریح میگوید ما از کسی مخفی نمیکنیم. نظام اسلام رسولالله را در جهان استکبار ترویج کنیم. اسلام را در آمریکا و اروپا هم ترویج کنیم. و دیر یا زود ملتهای دربند شاهد آن خواهند بود میگوید ما این کار را خواهیم کرد و همه ملتهای جهان هم خواهند دید ما وارد سرزمینهای شما میشویم نه به لحاظ نظامی که بیاییم کشورهای شما را اشغال کنیم، به لحاظ فرهنگی ما وارد میشویم. ما با تمام وجود از گسترش باجخواهی و مصونیت کارگزاران آمریکایی حتی اگر با مبارزه قهرآمیز هم شده باشد جلوگیری میکنیم. نیروهای آمریکایی و صهیونیستی در هیچ جای جهان، مصونیت نباید داشته باشند ما در ایران کاپیتولاسیون را برداشتیم در سطح جهان کاپیتولاسیون را برداریم ممکن است کسی بگوید ما فقط میخواهیم گفتگوی تمدنها بکنیم. میگوید نه، حتی اگر با مبارزه قهرآمیز هم شده باشد ما این کار را میکنیم. اینها آخرین حرفهای امام است. میگوید نخواهیم گذاشت از کعبه و حج، این منبر بزرگی که بر بلندای بام انسانیت باید صدای مظلومان را به همه عالم منعکس کند و آوای توحید را طنین اندازد صدای سازش با آمریکا و شوروی و کفر و شرک نواخته شود. از خدا میخواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه مسلمین که از همه کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ آمریکا و شوروی را به صدا درآوریم. یعنی جهان مسیحی را ما علیه آمریکا تحریک میکنیم و رهبری خواهیم کرد. این حرفها یعنی به رسمیت شناختن کداخدا؟ یا درگیر شدن با کسی که مدعی کدخدایی است؟ کدخدا فقط خداست شما کدخدا نیستید. به ملتهای جهان و مسلمان میگویم که همه شما به ما افتخار کنید به ما ایرانیها و به انقلاب اسلامی ایران افتخار کنید و همه شما به ما تکیه بدهید ما به همه شما کمک میکنیم. مسلمانان جهان و محرومین سراسر گیتی، از این برزخ بیانتهایی که انقلاب اسلامی ما برای همه جهانخواران آفریده احساس غرور و آزادی کنند. دنیا را برای استکبار جهنم کردیم و جهنم میکنیم دیگر نمیگذاریم هیچ جا اینها آرام بنشینند و به مسلمانها میگوید شما به ما افتخار کنید ما داریم این کار را میکنیم ما دنیا را برای اینها برزخ و جهنم خواهیم کرد و کردیم. آوای آزادی و آزادگی را در حیات و سرنوشت خویش سربدهند. به تمام ملتهای مسلمان میگوید انقلاب کنید، از ملتهای مسلمان میخواهم بر زخمهای خود مرهم بگذارند دوران بنبست و ناامیدی به سر آمده است دوران تنفس در منطقه کفر زیر سایه کفر تمام شده،گلستان ملتها رخ نموده است امیدوارم همه مسلمانان شکوفههای آزادی، نسیم عطر بهاری و طراوت گل محبت و عشق، و چشمهسار زلال جوشش اراده خود را نظاره کنند. میگوید ارادههایتان را به کار بیندازید و تکان بخورید. همه باید از مرداب و باتلاق سکوت و سکونی که کارگزاران سیاست آمریکا و شوروی بر آن تخم مرگ و اسارت پاشیدهاند به درآیید به سوی دریایی که زمزم آن جوشیده است روانه شوید. پرده کعبه و حرم خدا را که به دست نامحرمان نجس آمریکا و آمریکازادهها آلوده شده است با اشک چشم خویش شستوشو دهید. اگر میخواهید به عزت برسید یک راه دارید تا به حال از مرگ میترسیدید دیگر نباید از مرگ بترسید. تا از مرگ بترسید ذلیل و بدبخت هستید. از مرگ نترسید تا آزاد بشوید. مسلنان تمام کشورهای جهان از آنجا که شما در سلطه بیگانگان گرفتار مرگ تدریجی شدید، میگوید شما چرا از مرگ میترسید؟ شما که داید یواش یواش میمیرید، این مرگ سیاه تدریجی ذلیلانه دارید یک مرتبه یک عدهای تصمیم بگیرید که کشته شوید. شهید بشوید و به بهشت بروید تا بقیه ملت هم نجات پیدا کنند. اینهایی که میترسیدند بیشتر بدبختی میکشند تا اینها که نمیترسند. تا وقتی از مرگ بترسید بیشتر به لحاظ دنیوی ضربه میخورید. از مرگ نترسید دنیایتان هم بهتر میشود. با ذلت دنیای خوبی هم ندارید. همان مشکلات ما را شما هم دارید بیشتر هم دارید. الآن ملت ما بیشتر مشکل دارد در این مجموع 20- 30 سال یا ملت عراق؟ یا ملت افغانستان؟ مشکلاتی که این بیچارهها تحمل کردند هزار برابر ماست. چیزی ندارند نه استقلال، نه رفاه، نه امنیت، نه آزادی، نه پیشرفت علم، نه پیشرفت توسعه، خب اینجا چه بود؟ اینه چند برابر ما تلفات دادند. مسلمانان تمام کشورهای جهان، شما در سلطه بیگانگان دچار مرگ تدریجی هستید الآن دارید میمیرید. همین مرگ را میخواهید؟ میگوید باید بر وحشت از مرگ غلبه کنید از مرگ نترسید آن وقت پیروز میشوید. باید بر وحشت از مرگ غلبه کنید از وجود جوانان پرشور شهادتطلب که حاضر هستند خطوط جبهه کفر را در سراسر جهان بشکنند استفاده کنید. در سطح جهان علیه استکبار عملیات شهادتطلبانه انجام بدهند. به فکر نگه داشتن وضع موجود نباشید. بعضیها داخل کشور هم داشتیم الآن هم داریم میگویند همین وضع موجود را نگه دارند چالش و تنش را کم کنید. اصلاً هدف انقلاب تنشزدایی نیست. هدفش ایجاد تنش است منتهی با استکبار. بله با ملتها و دولتهای دنیا ما تنش نداریم نباید هم داشته باشیم. اگر یک تنشی هم بوجود آمد حتماً باید تنشزدایی کرد اما این تنشی که بعضیها میگویند تنشزدایی روی آمریکا و صهیونیزم است. امام میگوید به فکر نگه داشتن وضع موجود نباشید بلکه به فکر فرار از اسارت و بردگی و به فکر یورش به دشمنان اسلام باشید یعنی خودتان تنش درست کنید آنها میخواهند تنش نباشد که ارباب باشند. اصلاً انقلاب یعنی تنش. به فکر یورش به دشمنان اسلام باشید که عزت و حیات در سایه مبارزه است اولین گام در مبارزه، اراده است. پس از آن، تصمیم به این که سیادت کفر و شرک جهانی خصوصاً آمریکا را بر خود حرام کنید ما در مکه باشیم یا نباشیم – آن سالی بود که دیگر مکه نرفتیم – دل و روح با ابراهیم(ع) و در مکه است. دروازههای مدینهالرسول را به روی ما ببندند یا بگشایند رشته محبت ما با پیامبر(ص) هرگز پاره و سست نمیشود. ما منتظر نمیمانیم این حاکمان بیشخصیت کشورهای اسلامی و غیر اسلامی از حرکت ما پشتیبانی کنند. ما مظلومین همیشه تاریخ، محرومین و پابرهنگانیم. ما غیر از خدا کسی را نداریم و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم دست از مبارزه با ظالم برنمیداریم. و یک جایی هم ایشان صریح میگوید که اینجا سرزمین دوم همه شماست. هرکس در دنیا میخواهد مبارزه کند ایران وطن دوم شماست. خسته میشوید اینجا بیایید. این خیلی چیز جالبی است هرکس در دنیا دارد با استکبار آمریکا و صهیونیزم و اشغالگرها دارد مبارزه میکند به ما اعتماد کند خسته میشوید اینجا بیایید خستگی بگیرید و استراحت کنید ما هر کمک سختافزاری و نرمافزاری که بتوانیم به شما میکنیم. میگوید اینجا ایران دژ انقلابیون جهان است. یعنی ما کدخدا به رسمیت نمیشناسیم. این هم قابل توجه کسانی که مدام میگویند هوای کدخدا را داشته باشید. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی